درباره کتاب :
حاجی آقا داستان بلندی از صادق هدایت است که در ۱۳۲۴ خورشیدی توسط انتشارات مجلهٔ سخن در تهران منتشر شد. این داستان در زمان جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد و محور آن شخصی به نام حاجی ابوتراب، یکی از بازاریان تهران است که هدایت مجموعهای از زشتیهای اخلاقی را در وجود او قرار داده است. داستان حاجی آقا در پیش و پس از اشغال ایران توسط متفقین در جنگ جهانی دوم روی میدهد.
حاجی آقا بلندترین کار داستانی هدایت پس از بوف کور است که به چهار بخش تقسیم شدهاست. بخش اول و سوم، شامل گفتگوهایی میان حاجی ابوتراب و بازدیدکنندگانش در هشتی خانهاش است که داستان را به نمایشنامه شبیه کردهاست. بخش دوم شامل توصیفهایی از زندگی حاجی آقا و پیشینهٔ اوست. بخش چهارم هم که کوتاهترین بخش داستان است، شامل رؤیای حاجی ابوتراب در عالم بیهوشی است.
حاجی آقا یک داستان واقعگرای طنزآمیز، سیاسی، و اجتماعی است. بیان داستان از دیدگاه سوم شخص است. هدایت در آن با خلق تیپهای گوناگون به نقد جامعه پرداخته است. همچنین در این داستان از اصطلاحهای عامیانهٔ مردم استفادهٔ فراوان شدهاست. منتقدان تغییر لحن سخن حاجی ابوتراب هنگام صحبت با افرادی از طبقات اجتماعی گوناگون را از نقاط قوت داستان دانستهاند. این کتاب از زمان نخستین چاپ در شمارگان بالا، در ۱۳۳۰ خورشیدی، مورد استقبال کتابخوانهای ایرانی قرار گرفت. بهویژه پس از نخستین چاپ آن، حزب توده، که رابطهٔ نزدیکی با هدایت داشت، به ستایش کتاب پرداخت و آن را نشانهٔ امیدواری هدایت دانست. با این وجود، برخی منتقدان آن را داستانی ضعیف دانستهاند و به عناصر داستانی آن مانند طرح و پیرنگ، نقدهای جدی وارد کردهاند. این کتاب تاکنون به زبانهای روسی، آلمانی، انگلیسی، فرانسوی، هلندی، ارمنی، ترکی استانبولی، اسلوونیایی، و ازبکی ترجمه و منتشر شدهاست.
بخش هایی از کتاب :
- اینجا وطن دزدها و قاچاقچیها و زندان مردمانش است. هر چه این مادرمرده میهن را بزک بکنند و سرخاب سفیداب بمالند و توی بغل یک آل کاپون بیندازند، دیگر فایده ندارد، چون علائم تعفن و تجزیه از سرو رویش میبارد. زمامداران امروز ما، دورهی شاه سلطان حسین را روسفید کردند. در تاریخ ننگ این دوره را به آب زمزم و کوثر هم نمیشود شست
- از من می شنوی برو بند کفش تو سینی بگذار و بفروش، خیلی بهتره تا بری کتاب جامع عباسی را یاد بگیری. سعی کن پررو باشی، نگذار فراموش بشی. تا میتوانی عرض اندام بکن. حق خودت را بگیر از فحش و تحقیر نترس، حرف توی هوا پخش میشه. هروقت از در بیرونت انداختند، از در دیگر با لبخند وارد بشو. فهمیدی؟ پررو وقیح و بی سواد. چون گاهی هم باید تظاهر به حماقت کرد تا کار بهتر درست بشه.
مملکت ما امروز محتاج به اینجور آدمهاست. باید مرد روز شد. اعتقاد و مذهب و اخلاق و این حرفها همه دکانداریست اما باید تقیه کرد چون در نظر عوام مهمه برای مردم اعتقاد لازمه، باید به آنها پوزه بند زد وگرنه اجتماع یک لانه افعیست، هرکجا دست بگذاری میگزند. باید مردم مطیع و معتقد به قضا و قدر باشند تا با اطمینان بشه از گرده آنها کار کشی… - هر وقت از این در بیرونت انداختند، از در دیگر با لبخندی وارد بشو. فهمیدی؟پررو؟ وقیح و بی سواد. چون گاهی هم باید تظاهر به حماقت کرد تا کار بهتر درست بشه. مملکت ما امروز محتاج به این جور آدمهاست، باید مرد روز شد. من همه این وزرا و وکلا را درس می دم. چیزی که مهمه باید نشان داد که دزد زبردستی هستی که به آسانی مچت واز نمی شه و جزو جرگه آنهایی و سازش می کنی باید اطمینان آنها را جلب کرد تا ترا از خودشان بدانند ما توی سر گردنه داریم زندگی می کنیم.
- وظیفه ی ماست که مردم را احمق نگه داریم، تا سر به گریبان خودشان باشند و تو سر هم بزنند!… همیشه در این آب و خاک دزدها و قاچاقچی ها همه کاره بوده اند؛ چون که مقامات صلاحیتدار خارجی اینطور صلاح دیده اند…اشتباه نکنید، ما نمی خواهیم که شما بروید و نماز و روزه ی مردم را درست بکنید؛ برعکس ما می خواهیم که به اسم مذهب، آداب و رسوم قدیم را رواج بدهیم. ما به اشخاص متعصب سینه زن و شاخ حسینی و خوش باور احتیاج داریم، نه دیندار مسلمان
- دانلود کتاب با لینک مستقیم
- تعداد صفحات:۱۴۲
- حجم فایل: ۴٫۷مگابایت
- ناشر:امیرکبیر
- سال انتشار :۱۳۳۰
- کیفیت نسخه :عالی
- بازنشر: بوکیها دات کام