قسمتی از کتاب :
هوا دم کرده و سنگین بود. احساس توام با کسالتی شدید مرا در خود گرفته بود. عقربه های ساعت به روی هفت شب قرار داشت و من تا آن وقت هرچه سعی کرده بودم موفق به رفع خستگی از بدنم نشده بودم.
عاقبت از جایم برخاستم و پس از خاموش کردن تلویزیون در آپارتمانم را قفل نمودم و چون احتمال زیادی می رفت که باران شروع به ریزش نماید، بارانیم را بر تن کردم و یقه آن را بالا زده و شاپوی همیشگی ام را به روی پیشانی پایین آوردم و سوار آسانسور شده در طبقه اول پیاده شده و قدم به خیابان نهادم و از طرف پیاده رو به خیابان سرازیر شدم.
نمیدانم به چه جهت آن شب تا این درجه مایل به پیاده روی بودم. از چهارراهی که بر سر راهم بود گذشتم و در این هنگام باران هم تازه شروع شده و آهسته آهسته دانه هایش بر زمین می ریخت.
در آن وقت من تازه چند روز بود که آپارتمانی در یکی از خیابانهای خلوت و نسبتا کم رفت و آمد شهر اجاره کرده بودم و به همین جهت در آن وقت شب گهگاهی عابری از آنجا می گذشت. همانطور که مشغول قدم زدن بودم، برای سرگرمی به اطرافم نگاه می کردم و پنجره های خانه ها را زیر نظر می گرفتم، بعضی چراغهایشان روشن و بعضی خاموش بودند…
- دانلود کتاب با لینک مستقیم
- تعداد صفحات : ۱۵۶
- حجم فایل : ۵٫۳۱مگابایت
- ناشر :معراجی
- سال انتشار :۱۳۴۲
- بازنشر: بوکیها دات کام
با عرض درود و خسته نباشید بابت سایت پویا و بسیار عالی که دارید من حدود۳ سال یا بیشتره عضو خبرنانتون هستم کتاباتون محشره فقط یه سلیقه شخصی واسه بهتر شدن سایت دارم اونم اینکه رمانهای تاریخی ایرانی رو بیشتر بذارید مخصوصا اونایی که ناشناخته تر هستند.مانا و پایدار باشید
درود بر امیر گرامی
سپاز از مهرتان و امیدوارم باز هم در کنارمان داشته باشیمتان
دوست عزیزم .. متاسفانه بدلیل مشکلات حق نشر و قوانین کپیی رایت دستمان بسته است ولی تلاشمان را میکنیم تا از آثاری که ازاد هستند استفاده کنیم تا شما بزرگواران نیز رضایت بیشتری داشته باشید .
لینک دانلود ارور میدهد
درود بر شما
اصلاح شد