نکته : برای دانلود کتابها، روی لینک راست کیک کرده و گزینه ی save link as و یا ذخیره ... را بزنید .

کتاب کمدی افتتاح نوشته خسرو شاهانی

درباره کتاب :

مجموعه ۱۵ داستان طنز 

کمدی افتتاح
باد
ربابه
دختر فقیر
بخشنامه
زندانی
ملا شمعون
و…


کمدی افتتاح:
آن سالها خانهٔ ما در یک محلهٔ پرت و دور افتاده بود و از مزایایی که سایر محله ها مثل آب و برقی و آسفالت و این جور چیزها برخوردار بودند سهمی نبرده بود، چون از شهرهای جدید و نوساز به حساب می آمد که قرار بود بعد‌ها شهری مدرن و مجهز به تمام وسایل زندگی بشود. البته موقعی که فروشندگان زمین و شرکتهای خانه سازی زمین‌های این منطقه را به اهالی فروخته بودند با آب و برق و آسفالت و تلفن بود منتهی بعد معلوم شد که کمی صبر لازم دارد. تعدادی خانه در این زمین‌ها ساخته شده بود که در بعضی از آنها خود صاحبخانه‌ها زندگی می‌کردند و بقیه را اجاره داده بودند. آنچه برای ما جنبهٔ حیاتی داشت و واجب تر از سایر مایحتاج زندگی بود آب بود چون بی تلفن می‌شد زندگی کرد و با پیغام دادن و از طریق مکاتبه مشکلات روزمره را حل کرد و به جای برق این امکان را داشتیم که فانوس و چراغ زنبوری روشن کنیم و آسفالت خیابا‌نهای ما هم در درجهٔ سوم و چهارم قرارداشت چون اهالی محلهٔ ما مردم پرتوقعی نبودند که بی آسفالت نتوانند زندگی کنند اما آنچه ما را عذاب می داد و لازم بود آب بود.
ماهی یک مرتبه نمیدانم از کجای شهر به مدت چند ساعت مختضر آبی در جوی اصلی محلهٔ ما جریان پیدا می کرد که ظرف همین چند ساعت کلی سر و دست می‌شکست و اهل محلی که در طول ماه برادروار در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند برسرآب ماهیانه با بیل و کلنگ و چوب و چماق به جان هم می‌افتادند و سر و دست هم را می‌شکستند و غیرممکن بود که ماهی یک مرتبه محلهٔ ما به صحنهٔ جنگ مبدل نشود، هرچه هم به مقامات مسئول نامه نوشتیم، عریضه تقدیم کردیم طومار به امضا رساندیم که بیایید محض رضای خدا فکری برای آب محلهٔ ما بکنید گفتند چون شما خارج از شهر هستید فعلا نوبت شما نیست و باید کمی صبر کنید کار لوله‌کشی و تامین آب شهر که تمام شد به سراغ شما خواهیم آمد.
ریش سفید‌های محل که خدا خیرشان بدهد آمدند دورهم نشستند و شورایی تشکیل دادند و حساب کردند که اگر پولی را که روزانه مردم محله بابت خرید آب به گاریچی‌ها و بشکه‌های آب میدهند روی هم بگذارند ظرف یک سال می‌شود یک چاه عمیق یا نیمه عمیق در میدان عمومی محله حفر کرد و تلمبه‌ای هم روی چاه نصب نمود و موقتاً مشکل آب را حل کرد تا بعدها انشاالله نوبت محلهٔ ما و به روایتی شهر نوساز ما برسد.
یک روز دیدیم که به در خانه هر یک از ما دعوت‌نامه‌ای …



ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

توسط
تومان